مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته
و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح
او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت .
اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد......
نویسنده ی با استعدادم داستان را با تفکر خودت ادامه بده .
برچسب : نویسنده : eaghazedanayec بازدید : 166